سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بهار

ارسال  شده توسط  مرتضی حسینی در 88/1/18 11:56 صبح

روزی که بهار بیاید ...

 

تا بهار نیامده باید خاکهای باغچه دلهامان را زیر و رو کنیم بذری بپاشیم ، آبی بدهیم و در انتظار بهار بمانیم .

بهار فصل بذر پاشیدن نیست .

فصل به جوانه نشستن است . فصل شکفتن و روئیدن است .

بهار که بیاید دیگر بذری به کار نخواهد آمد . باید قبل از آمدنش دلهایمان را زیر و رو کنیم .

هرچه وسعت دلهامان بیشتر ، گلهای نیکوی باغچه مان بیشتر و زیباتر.

هرچه دلمان آسمانی تر ، گلهای باغچه مان زنده تر و شاداب تر.

در گوشه ای از باغچه دل بذر ایمان بکاریم و در گوشه ای نهال تقوا بنشانیم .

دانه های گل عفاف و حیا را در گوشه ای بیافشانیم .

باغچه را با دانه گل " عشق به ولایت " تزیین کنیم  و قدری هم آب صداقت و اخلاص بر آنها بپاشیم تا بهتر بروید و باغچه مان زیباتر شود و بهار ، باغچه وجودمان را بپسندد و به میهمانی دلمان بیاید .

میگویم روزی که بهار بیاید باغچه بی بذر میماند و پوسیده .

باور کنید که بهاری نخواهد شد بهار به چنین باغچه ای سر نخواهد کشید .

روزی که سبز ترین و زنده ترین بهار هستی بیاید ، روز که  روشنترین آیه پرورگار ظهور کند ،

آنروز دیگر ایمان کسی که از قبل ایمان نیاورده فایده ای نخواهد داشت .

آنروز روزیست که مجرمین به سیمایشان شناخته میشوند .

 روزی که چهره ها فریاد میزنند  و آنچه دردرون دارند بر آینه ظاهر و هویدا میکنند .

 باییم با نور معرفت آشنا شویم .

بیاییم نورانی شویم و بهاری شویم و دعا کنیم ، جرا که بهار می آید با همه سبزی اش .

با همه روشنی اش .

و سلام به نور خدا که هرگز خاموش نمیشود .

 سلام به ذخیره آخرالزمان . سلام به مهدی . به عزیز خدا ، به حبیب خدا .

 



وَاللّهُ أَنزَلَ مِنَ الْسَّمَاء مَاء فَأَحْیَا بِهِ الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لِّقَوْمٍ یَسْمَعُونَ ( سوره نحل آیه ی 65 )
خداوند از آسمان‏، آبى فرستاد؛ و زمین را، پس از آنکه مرده بود، حیات بخشید! در این‏، نشانه روشنى است براى جمعیّتى که گوش شنوا دارند! 
نوشته شده توسط م.سادات.هاشمی در چهارشنبه 1387/12/28
آمدن تمثال آخرین حلقه ...

 

میلاد محمد (ص) دیباچه زرین کتاب حقیقت بود و عنوان صحیفه رسالت . 

ربیع الاول ، بهار سالهای نیکو و پربار و نورانی تجلی خداوند در زمین بود. 

محمد (ص) زاده شد تا جهل و جور بمیرد .

پای به عرصه گیتی نهاد تا جاهلیت را از صحنه زندگی ها بگریزاند .

چشم به جهان گشود تا چشم جهان را به روی فروغ وحی بگشاید . 

قدم به عالم گذاشت تا دنیا را د رقدم  جلوه های ابدیت بیفکند و قدوم دوران حیات طیبه را نوید دهد . 

محمد (ص) د رماه ربیع می آید و همراه با خود ربیع قلوب و بهار جان ها و طراوت ایمان را به همراه می آورد .

از نسل ابراهیم بت شکن ،

 از سلاسه پاکان ،

 از دامن آمنه عفیف ،

از مکه معظمه ،

 از خانه خدا می آید.

مردی ست از تبار پاک ابراهیم .

آخرین حلقه از سلسله نورانی رسولان .می آید

 تبر ابراهیم بر دوش ،

عصای موسی در دست ،

قلب مسیح در سینه ،

عزم نوح در اراده ، صبر ایوب در دل ،

زیبایی یوسف در رخسار ،

حکمت لقمان بر زبان ،

حکومت داوود و سلیمان در سایه قرآن 

 

اما روزهایی از پس امروز آمده اند تا با گردش روزگار فرزندی از ان سلاسه پاک متولد شود . فرزندی از خانواده وحی و رالتی همچون جدش یابد و احیای سیره نبوی قرار گیرد . ای صادق آل پیامبر (ص) ! تو با بیانی بلیغ و کلامی فصیح ، زبان رسای اسلام بودی .چهره فروزان اهل بیت بودی  و وارث علوم رسالت .

از سلاسه پیامبران بودی عطر و بوی پیامبر را میدادی و مهابت و شکوه او را داشتی .

ای خورشید مدینه دانش ! کدام معلمی را میتوان نام برد که به اندازه تو تربیت یافته و مکتب عترت را داشته باشد .

کدام حوزه است که شاگرد ی تو بر سر در آن نقش نبسته باشد  و کدام فقیه است که خوشه چین خرمن حدیث تو نیست .

ای خدای پیروان راستین محمد(ص)  از تو میخواهیم قلب های مسلمین را مستحکم گردانی که نجات امت محمد (ص)در این است .

 

نوشته شده توسط م.سادات.هاشمی در شنبه 1387/12/24

الهی

ارسال  شده توسط  مرتضی حسینی در 88/1/14 12:19 عصر

الهی نامه  

الهی ، از دایره بصیرت بیرونم ، از لطف خاص بی نصیبم ، محتاج و فقیرم ، توئی طبیبم ، بنمای عجائب ملک و ملکوتم .

 

الهی ، برهان از شرک خفی و جلیم ، رهایم کن از وسوسه شیطانم ، عنایت کن از رحمت بی کرانم .

 

الهی ، به نفس اماره در بندم ، از طراط مستقیم بیرونم از گذشته در حسرتم ، بنده ای بدم ، در طمع و در حسدم .

 

الهی ، بی بصیرت و بینورم ، از حضرتت دورم ، تهی دست و بیاختیارم ، در نگرانی و در اضطرابم .

 

الهی ، ذره ای بیرون از شمارم ، در مانده ای نادارم ،  به محاسبه نیارم ،گرچه عذری ندارم . 

 

 

 

برگرفته از کتاب مونس جان


سیزده بدر

ارسال  شده توسط  مرتضی حسینی در 88/1/14 12:7 عصر

مقاله درباره سیزده بدر

در کتابهای تاریخی و ادبی سده های گذشته، که رسم ها، آیین جشن های نوروزی کهن را یاد و یادداشت کرده اند، چون تجارب الامم، آثار الباقیه، التفهیم، تاریخ بیهقی، مروج الذهب، زین الاخبار و نیز در شعر شاعران به ویژه شاعران دوره غزنوی که بیشترین توصیف جشن ها را در بر دارد اشاره ای به " سیزده بدر " نمی یابیم. پرسش اینجاست که اگر در کتاب های تاریخی و ادبی گذ شته اشاره ای به سیزده بدر و هفت سین نمی یابیم آیا این رسم ها را باید پدیده ای جدید دانست و یا این که، رسمی کهن است، و به علت عام و عامیانه بودن در خور توجه نبوده و با معیارهای مورخان زمان ارزش و اعتبار ثبت و ضبط نداشته است؟  نگارنده حالت دوم را باور دارد. زیرا رسم و آیینی که بدین گونه در همه شهرها و روستاهای ایران همگانی است و در بین همهً قشرهای اجتماعی عمومیت دارد، نمی تواند عمری در حد دو نسل و سه نسل داشته باشد. دیگر این که می دانیم کتابهای تاریخی و شعرهای شاعران، رویدادها و جشن های رسمی را که در حضور شاهان و خاصان دستگاه حکومتی بود، بیان و توصیف می کرد. ولی سیزده بدر، رسمی خانوادگی و عام و به بیانی دیگر پیش پا افتاده و همه پسند ( و نه شاه پسند ) بود. از طرف دیگر، نوشتن رویدادهای روزی که رفتارها و گفتارهای خنده دار و غیر جدی، برای خود جایی باز کرده، تا " نحسی سیزده " آسانتر " در " برود، توجه مورخ و شاعر را به خود جلب نمی کرد. و شاید " نحس " بودن هم عاملی برای بیان نکردن بود. نحس و ناخوشایند بودن عدد 13 و دوری جستن از آن، در بسیاری از کشورها و نزد بسیاری از ملت ها، باوری کهن است. مسیحیان هیچ گاه سیزده نفر بر سر یک سفره غذا نمی خورند. در باور تازیان سیزدهمین روز هر ماه ناخوشایند است. ابوریحان بیرونی در جدول " روزهای مختار و مسعود و مکروه " در ایران کهن، روز سیزدهم ماه تیر را که ( تیر نام دارد ) منحوس ذکر کرده است. سالهای زیادی فروردین ماه اول تابستان بود. یکی از نویسندگان در خاطره های هفتاد ساله اش از باور مردم شهر خود، قزوین، دربارهً سیزده بدر می نویسد : روز سیزده بدر جایز نبود برای دید و بازدید، به یک خانه رفت، هم صاحب خانه به فال بد میگرفت و می گفت نحوست را به خانه من آوردند و هم رونده، نمی خواست مبتلا به نحوست آن خانه شود. روز سیزده باید به صحرا رفت. زیرا آنچه بلا در این سال بیاید، امروز مقدر و تقسیم می شود. پس خوب است ما در شهر و خانه خود نباشیم، شاید در تقسیم بلا، فراموش شده و از قلم بیفتیم.  شباهتی که بین سیزده بدر و برخی از رسم های کاتارها( بازماندگاه مانویان در اروپا، که ترکیبی از اندیشه های زردشتی، فلسفه باستان و مسیحیت دارند ) این پرسش را به ذهن می رساند که آیا هر دو ریشهً مشترک باستانی ندارند؟  کاتارها در روز عید " پاک " ( که برخی از سال ها به روز سیزده فروردین نزدیک است ) از خانه بیرون آمده و روز را در دامن صحرا و کنار کشتزار می گذرانند، و برای ناهار با خود تخم مرغ میبرند. در این روز پنهان کردن تخم مرغ در گوشه و کنار و پیدا کردن آنها سرگرمی کودکان است. سه شباهت ، یا سه ویژگی مشترک این دو عبارتند از : 

1- آغاز محاسبه هر دو از آغاز بهار و اعتدال ربیعی است.

2- در روز سیزده و عید پاک کاتارها به صحرا و دامان طبیعت می روند.

3- بازی و سرگرمی کودکان با تخم مرغ فقط در روزهای عید بهاری رسم است، نه فصلهای دیگر سال. 

شباهت دیگر دروغ های روز اول آوریل، با شوخی های سیزده بدر است. روز اول آوریل، هر چهار سال یکبار مصادف با روز سیزده فروردین است ( و سه سال با 12 فروردین ). پیشینه و انگیزه برگزاری سیزده بدر، هر چه باشد، در همهه شهرها و روستاها و عشیره های ایران، سیزدهمین روز فروردین، رسمی است که باید از خانه بیرون آمد و به باغ و کشتزارها رو آورد و به اصطلاح نحسی روز سیزده را بدر کرد. خانواده ها در این روز به صورت گروهی و گاه چند خانواده با هم غذای ظهر را آماده کرده و نیز آجیل ها و خوردنی های سفره هفت سین را با خود برداشته، به دامان صحرا و طبیعت می روند و سبزه هفت سین را با خود برده و به آب روان می اندازند. به دامن صحرا رفتن، شوخی و بازی کردن، دویدن، تاب خوردن و در هر حال جدی نبودن، از سرگرمی ها و ویژگی های روز سیزده است. گره زدن سبزه، به نیت باز شدن گره دشواری ها و برآورده شدن آرزوها، از جمله بیرون کردن نحسی است. این باور، معروف است که " سبزه گره زدن " دختران " دم بخت "، شگونی برای ازدواج و همسر یابی، می باشد. در فرهنگ اساطیر برای رسم های سیزده بدر، معنی های تمثیلی آورده :  شادی و خنده در این روز به معنی فروریختن اندیشه های تیره و پلیدی، روبوسی نماد آشتی و به منزله تزکیه، خوردن غذا در دشت نشانهً فدیه گوسفند بریان، به آب افکندن سبزه های تازه رسته - نشانه دادن هدیه به ایزد آب یا " ناهید " و گره زدن سبزه برای باز شدن بخت و تمثیلی برای پیوند زن و مرد برای تسلسل نسلها، رسم مسابقه ها به ویژه اسب دوانی - یادآور کشمکش ایزد باران و دیو خشکسالی است.  

این باور همگانی چنان است که اگر خانواده ای نتواند به علتی تمام روز را به باغ و صحرا برود، به ویژه با دگرگونی های جامعه شهر امروز در بعد از ظهر، هر قدر هم مختصر، " برای گره زدن سبزه و بیرون کردن نحسی سیزده " به باغ یا گردشگاه عمومی می رود.  با دگرگونی های صنعتی، شغلی، بزرگ شدن شهرها، فراوانی وسیله های آمد و رفت سریع السیر، وسیله های ارتباط جمعی و ... به ناگزیر شهرداری های شهرهای بزرگ، دشواریهای آمد و رفت را پیش بینی می کنند. فراوانی اتومبیل و دیگر وسیله های آمد و رفت موتوری و نیز وسعت خانه سازی ها و شهرسازی ها، باعث شده که خانواده ها، سال به سال راه دورتری را برای " سیزده بدر " پشت سر بگذارند، تا سبزه و کشتزاری بیابند.